
الاغی دعا کرد صاحبش بمیرد
تا از زندگی خرانه خود خلاص شود
صاحبش فکر الاغ را خواند و گفت:
ای خر! با مرگ من تو را شخص دیگری خریده
و صاحب میشود
دعا کن که از خریت خود بیرون شوی

#عبید_زاکانی
////////////////////////////////////////////////////////////////////
مجیزگویان و چاپلوسان
برای مملکت خطر دارند
منتقدان دلسوز را دریابید
امید فراغت"روزنامهنگار" 
امیرکبیر مدعی بود مملکت مردم دانا میخواهد.
اما باید عبارت مسئولان دانا را هم به آن اضافه کرد.
هنر مملکتداری به درک و شناخت صحیح جامعه امروز است.
سوال مهم این است آیا مسئولانجمهوریاسلامی اولویتهای جامعه امروز ایران را تشخیص میدهند؟
برای مثال اولویت آدم گرسنه، غذاست و اولویت آدم تشنه، آب است. بنابراین اگر حکمرانان در تشخیص خواست و نیازهای جامعه، اولویتبندی نداشته باشند، رَوندها و جهت حرکتشان در مسیر اشتباه قرار میگیرد. اگر مقصد تبریز بوده باشد و به مشهد رفته باشند! آیا چنین رسیدنی معنی و مفهوم درست رسیدن میدهد؟
آیا مسئولان به درستی خواستها، نیازها و مطالبات جامعه امروز ایران را اولویتبندی کرده و به تعبیری میدانند که مردم چه میخواهند؟ آیا تا به حال فکر کردهاند چرا آمار ازدواج در مملکت پایین است؟ و یا اینکه چرا ازدواجها نابهنگام صورت میگیرد؟ چرا آمار طلاق در ایران بالا میباشد؟ چرا شغل و معیشت جوانان دچار چالش شده است؟ چرا اکثریت نوجوانان و جوانان تصویر روشنی از آینده خود نمیتوانند ترسیم کنند؟
پاسخ صحیح به چنین پرسشهایی میتواند به حکمرانان کمک کند که اولویتها و البته جهت حرکتشان را تغییر دهند
.
آیا مسئولان در خلوت خود به عدم تناسب درآمدها و هزینههای اکثریت مردم اندیشه میکنند؟ افزایش قیمت ارز، گرانی مسکن، اجاره مسکن، قیمت خودرو و ...گواهِ چه واقعیتهاییست؟
وقتی اکثریت مردم در زمینه تامین نیازهای اولیهشان دچار مشکل باشند هر چقدر هم که مسئولان به اصطلاح در زمینههای دیگر به رُشد و بالندگی رسیده باشند، چنین دستاوردهایی برای جامعه تولید رضایت عمومی نمیکند!
به عنوان یک روزنامهنگار تا به حال از اقشار مختلف مردم نشنیدم که بگویند با وجود اینکه در شرایط نامناسب اقتصادی و معیشت هستیم اما خدا را شکر مملکت در زمینههای فلان و بهمان حرفی برای گفتن در منطقه و جهان دارد! یا اینکه جوانان بگویند با وجود اینکه شغل نداریم و امیدی به آینده نیست. اما در زمینه فلان و بهمان حرف اول را در منطقه میزنیم!
بنابراین حکمرانان باید متوجه باشند، آنچه خوشایندشان است میتواند خوشایند جامعه نباشد. پس اگر متوجه ادبیات غالب زیر پوست مملکت نباشند و به نوعی مسیری جداگانه از ملت، در پیش گرفته شود، این عدم مفاهمه و عدم درک متقابل در نقطهای از زمان و مکان، تولید چالش خواهد کرد!
شاید جامعه برای مدت زمان کوتاه، از برخی خواستها چشمپوشی کند اما نکته قابل تامل این است که نیازهای ملت ایران متفاوت از خواستههایشان است و حکمرانان باید بین خواست و نیاز جامعه تفاوت قائل شوند!
برای آدم گرسنه و تشنه هر چقدر هم از بهشت و حوری صحبت شود ذرهای آنان را تحتتاثیر قرار نخواهد داد!
متاسفانه گاه احساس میشود برخی از مسئولان موثر، خوانش صحیحی از ادبیاتِ غالب زیر پوست جامعه ندارند و انتظار دارند ملت هم آنان را درک کنند!
مسئولان باید بدانند رابطهشان با اکثریت مردم، بر اساس ادبیات و فهم مشترک نیست و به تعبیری موضوعاتی که مسئولان را به وجد میآورد مردم را به وجد نمیآورد! مجیزگویان و چاپلوسان دوست و همراه واقعی مسئولان نیستند. این منتقدان میباشند که دلسوز واقعی مملکت میباشند! دادههای تاریخی بر این نکته تاکید دارد که اکثریت مجیزگویان برای تامین منافعشان، حکمرانان را به اشتباه محاسباتی انداخته و باعث تغییر و تبدیل حکمرانیها شدهاند! عبارت دشمن دانا بلندت میکند بر زمینت میزند نادانِ دوست! مصداقی برای عدم درک واقعیتهاست. تاریخ برای پندآموزی و عبرت گرفتن است. ایران امروز هم از قواعد، تجربیات و حقیقتهای تاریخی مستثنی نیست و به تعبیری تافته جدا بافته از واقعیتهای زمینی نیست.