نویسنده:محسن سلم ابادی فراهانی

جمعه ۲۸ شهریور ۱۴۰۴ ساعت: ۱۹:۴۹

با سلام به اقای دکتر اردکانی گل

و ادمین های زحمت کش برنامه

مدتی بود فقط برنامه را دنبال میکردم

و هیچ نظری درج نمیکردم ای کاش این برنامه در ایتا بود تا راحت دست رسی داشتیم چون بنده از گوگل وارد میشوم شاید هم در ایتا یا در دیگر پیام رسانها است ومن اطلاع ندارم واما مطلب دوم در کانال امده بودکه برای رزمندگان دلاور امتیازاتی اضافه شده مگر امتیازی بود که به ان چیزی هم افزوده باشندبنده گان خدابه عدهای کارت ایثار هم ندادن اینجانب جانباز زیر ۲۵ درصد هستم از دار دنیا فقط یک خودرو مدل‌ پاین دارم که هر موقع بیمه می کنم انازه کل هزینه بیمه پول حق فزسودگی می دهم بعد بنیاد می گوید پژو بنامت است وپسر مجرد داری وفلان قدر حقوق میگیرد پس به شماهحقوق تعلق نمیگیردو ادم را به یاد این بیت می اندازد
گنه کرد در باخ اهنگری زشوشتر زدن گردن مسگری
حالا حکایت این بندگان خداست که انسان را یاد اینحکایت میانازد
روزی بنده خدایی از کسی طلب داشت وروزها وماها وسالیان سال
می گذشت هر موقع مراجع می کر دطلبش حصل نمیشد تا روزیاز کوچه ای مرد بدهکار رد می شد دیدمرد سخت مشغو ل کندنه کوجه است پرسید چکار می کنی جواب شنید دارم کوچه راشخم میزنم وبعد تیغ بکارم ان وقت تیغ ها در امد گوسفندان از اینجا رد شدن پشم شان به تیع ها گیر کند من انها را جم کنم از ان پشم ه ا خامه درست کنم بعد قالی به بافم وان را بفروشم وبدهی تو را بدهم‌ مرد طلب کار دید وعده سره خرمن مدهد شروع کرد به خندیدن بدهکار گفت بله حساابت نقد شد حال به‌ ریش من می
خندی حال حکایت این بندگان خداست ممنون از برنامه وزینتون
خدا نگهدار