آمار اسیر6155
https://uploadkon.ir/uploads/82a325_25999999999999.png قالب وبلاگ
قابل توجه آزادگان کشور واریز سود غصینو از امروز به حساب سجامی ....پیامک در حال ارسال است

🔺️ این نیز بگذرد.

❇️بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او می‌گوید: فردا به فلان حمام در فلان جا برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن. دو شب این خواب را دید و توجه نکرد.

❇️ولی فردای شب سوم که باز خواب دید به آن حمام مراجعه کرد. دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله دور برای گرم کردن آب حمام هیزم می‌آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است. به نزدیک حمامی رفت و گفت: کار بسیار سختی داری، در هوای گرم هیزم‌ها را از مسافت دوری می‌آوری و... حمامی گفت: این نیز بگذرد.

❇️یک سال گذشت. برای بار دیگر همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد. دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتری‌ها پول می‌گیرد. مرد وارد حمام شد و گفت: یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحت‌تری داری. حمامی گفت: این نیز بگذرد.

❇️دو سال بعد هم خواب دید، این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید! وقتی جویا شد گفتند: او دیگر حمامی نیست، در بازار تیمچه‌ای (پاساژی) دارد و یکی از معتمدین بزرگ شهر است. به بازار رفت و آن مرد را دید گفت: خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون می‌بینم معتمد بازار و صاحب تیمچه‌ای شده‌ای. حمامی گفت: این نیز بگذرد.

❇️مرد تعجب کرد گفت: دوست من، کار و موقعیت خوبی داری چرا بگذرد؟ چندی که گذشت این بار بزرگ مرد داستان ما، خود به دیدن بازاری در آن شهر رفت ولی او آن جا نبود. مردم گفتند: پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانه داری خود می‌خواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم از نزدیکترین وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین می‌دانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند. کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد اکنون او پادشاه است. مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی آن شهر شد. جلو رفت خود را معرفی کرد و گفت: خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی می‌بینم. پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت: این نیز بگذرد.

❇️مرد شگفت زده شد و گفت: از مقام پادشاهی بالاتر چه می‌خواهی که باید بگذرد؟ ولی مرد داستان ما در سفر بعدی که به دربار پادشاه مراجعه کرد، گفتند: پادشاه مرده است! ناراحت شد به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد؛ مشاهده کرد بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده نموده، حک کرده و نوشته است: این نیز بگذرد

❇️❇️❇️ هم موسم بهار طرب خیز بگذرد هم فصل ناملایم پاییز بگذرد گر ناملایمی به تو کرد از قضا خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد

[ جمعه ۲۵ مهر ۱۴۰۴ ] [ 1:52 PM ] [ اسیر6155 ] [ ]
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

اینجانب درعملیات والفجر مقدماتی دربهمن ماه   سال 1361درشیب میسان اسیر شدم.
شماره کارت اسارت من 6155بود.برداشت مطالب فقط با ذکر منبع بلامانع است .
بازدیدکنندگان عزیز مسئولیت نظر های داده شده به عهده فرد نظر دهنده می باشد
وارتباطی با مدیر وبلاگ ندارداکثرمطالب جنبه خبری دارد وبه منزله همفکری وهمسویی با فرد نظر دهنده ویا ارائه دهنده مطلب  نیست.
درضمن یادآوری کنم درصورت قطع شدن بلاگفا دوستان می توانند به آدرس
asir6155.blog.irمراجعه نمایید.باتشکرازهمه شما عزیزان که به ما سر می زنید
وبرای دریافت لینک هم باما درتلگرام باشماره09214154643 مدیرسایت درارتباط باشیدوآدرس کانال ما رابیاد داشته باشید
لینک دوستان
لینک های ویژه
موضوعات وب
خرید آسان
امکانات وب
/////////////////////////// //////////////////////
پربازدیدترین مطالب

کد پربازدیدترین

///////////////////////// ///////////////////////// //////////////////////////// ////////////////////// /////////////////////// //////////////////////// //////////////////////// ////////////////////